کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

ماه بالای سر تنهاییست

سکوت بود و سکوت بود و سکوت

تنها گاهی صدای افتادن چند برگ 

کرم خورده  به گوش می رسید

سکوت بود و بازی نور ماه و سایه 

بر تنه ی عریان درختان...

سکوت بود و گاه گاهی چشمک های

 چند ستاره ی بازیگوش...

سکوت بود و حضور باد بر اندام لطیف پوست

سکوت بود ،سکوتی دلنشین 

در گوشه ی این سکوت زیبا 

دخترک می نوشید چایش را 

در حالی که لبخند می زد 

به خنده ی  دلنشین ماه .


نظرات 1 + ارسال نظر
خسرو چهارشنبه 17 خرداد 1396 ساعت 22:27 http://khane8tom.blogsky.com

. درودی صمیمانه . عذر تاخیر پست جدید / خوان هشتم /
. شد !! . لطفاً یک کمپوت بیاورید .
. تصویر قشنگی را با کلمات نقش کرده ای . . بسیار
. عمیق است و دقت فراوان می خواهد . تا لذتی وصف
. ناشدنی . . موفق باشی .

درودی صمیمانه تر از درود صمیمانه ی شما .
الان متوجه شدم واقعا کمپوت لازم شده بودید ...خخخ
ممنون
بعضی تعریف ها کمی قند در دل اب می‌کند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد