کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

در خموشی های من فریادهاست

درخت بید پیر دلش گرفته بود، خیلی وقت بود با کسی سخن نگفته بود...خیلی دلش گرفته بود و چشم انتظار رهگذری که چند لحظه ای بر روی صندلی پارک در کنار او توقف کند و شاید حرفی، شعری، آهنگی با خود زمزمه کند تا دل بید کمی آرام شود...
درخت در این افکار بود که پیرزنی امد و روی صندلی کنار بید نشست... پیرزن غرق در افکار خودش بود...
درخت مدتی خیره در پیرزن بود ، نگاهش را که برداشت ،بر صندلی که روبه چشمانش  بود، دخترکی خودنمایی می کرد...
دخترک بی قرار و پریشان، نگاهش به پیرزن بود ...
در دخترک گویا چیزی فریاد می زد،...
درخت متعجب به دخترک می نگریست و دخترک متعجب به پیرزن می نگریست...
دخترک قصه ی ما ... انقدر روزه ی سکوت گرفته بود که تمام وجودش درد می کرد   نیاز به دوتا گوش شنوا داشت تا دردهاشو فریاد کنه...
کمی این پا و اون پا کرد، بلند شد وبه سمت پیرزن حرکت کرد ...
   ادامه مطلب ...

تولدی دیگر

سلام

امروز تولد بانو فروغ بود... با اینکه یه ساعتی از ۸ دی گذشته

اما از وقتی با استوری دوستام متوجه شدم امروز تولده فروغه...

حس عجیبی دارم... کلی خاطره برام زنده شد... 

یادمه اولین بار خیلی سال پیش روز تولدم تو مغازه کتابفروشی

یه جلد تولد دیگر فروغ دوستم برام خرید... فروغ خیلی دوست دارم... شعر با فروغ شروع کردم ...

و امروز باز باعث تولد دیگری شد و شاید بهترین زمان ...

برای شروع دوباره... 

من
پری کوچک غمگینی را
می شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبین
می نوازد آرام آرام
پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه می میرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد


غم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

۲۳ مهر

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

جمع عشاقان


آن شب چه کسی مرا به خود می خواند؟ 

درخت انگور یا زمین خشک، که تشنه ی جرعه ای آب بود؟

 آن شب چه کسی مرا به خود می خواند؟

 ماه یا ستارگان دور دست که مدت ها نظارگرشان نبودم؟

 آن شب چه کسی مرا به خود می خواند؟

 باد که دلش برای لمس تنم تنگ شده بود یا آسمان و ابرهایش؟ آن شب چه کسی دلش برایم تنگ شده بود

 که چنین رقص رنگینی در من موج می زد؟

 من قدم گذاشتم در جمع عشاقان،

 بی آنکه بدانم چه کسی مرا به خود خوانده است.

 # کاکتوس