. با بهترین درودهایم .
چند ماهی است بنده و مهسای عزیز هدف قرار گرفته ایم به گناهی
. نا کرده . بجرمی تحمیلی . و نیست فریاد رسی عادل که میداند .
. این سروده درد دلی است با کلمات و آرایه ها . .
. چه بادی می وزد امشب . چه زجری می کشد باران
. چه گشتی میزند سرما . میان شهر گمنامان
. از این آهنگ بیهوده که در گوش زمان جاریست
. مرا سهمی است پیوسته مرا رنجی است بی پایان
. مگر این باد ویرانگر چگونه وسعتی دارد ؟
. که این گونه نمی گنجد در آغوش شب و طوفان
. به خود پیچانده صحرا را کلاف کهنه شب ها
. و من از صبح می گویم از این . از دیده ها پنهان
. ملالی نیست ای طوفان . زمین را بیشتر بفشار
. که ویرانتر نخواهد شد برایم این شب ویران
کم و بیش در جریان هستم بهتره بهشون توجه نکنید .. به خود پیچانده صحرا را کلاف کهنه شب ها عالی خیلی زیبا
. با بهترین درودهایم .
. اولاً کم میآیی و بعد هم با یک گل !!!! چقدر خوب بودی
. چقدر همدل و یار بودی . . چه شده ؟؟ کم لطف شدی ؟
. کاش الهه عشق بیاید و به مردم عشق بیاموزد . که به تنهایی
در حصار این دنیا نمی توان عاشق شد . کاش دست های خسته ات
دلم را نمی لرزاند . کاش می توانستم حق چشمانت . . اشک هایت
و حق دستانت را از این روزگار لعنتی بستانم . کاش می توانستم
برای همیشه شادی و لبخند را به لبانت هدیه کنم تا برویم بخندی
و چه احساسی که در نگاهم خیره شوی با آن خنده گویا . . .
درود بر شما جناب فیضی زندگی دیگه گاهی مجال صحبت نیست دل خستست .. به یادتون هستم ایشالا همیشه سلامت باشید
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
تولد مبارک - انشالله صد هزارسال خوب و خوش باشین
ممنون
. سلام . یاد ندارم . . روزی خسته نباشی . . غمین

. . آخه . ی تلاشی
. نباشی . . وقت داشته باشی . . و هزارتای
. دیگه . . لطفاً خودتون رو قشنگ معرفی کنید
.
. مگه با شادی و نشاط قهری ؟؟؟
به نام خدا

همینا که گفتید هستم
فعلا ایشون یه چشمکایی می زنه که نشون اشتی نشاط خانومه
یه روز خوب میاد ...
. با بهترین درودهایم .
چند ماهی است بنده و مهسای عزیز هدف قرار گرفته ایم به گناهی
. نا کرده . بجرمی تحمیلی . و نیست فریاد رسی عادل که میداند .
. این سروده درد دلی است با کلمات و آرایه ها . .
. چه بادی می وزد امشب . چه زجری می کشد باران
. چه گشتی میزند سرما . میان شهر گمنامان
. از این آهنگ بیهوده که در گوش زمان جاریست
. مرا سهمی است پیوسته مرا رنجی است بی پایان
. مگر این باد ویرانگر چگونه وسعتی دارد ؟
. که این گونه نمی گنجد در آغوش شب و طوفان
. به خود پیچانده صحرا را کلاف کهنه شب ها
. و من از صبح می گویم از این . از دیده ها پنهان
. ملالی نیست ای طوفان . زمین را بیشتر بفشار
. که ویرانتر نخواهد شد برایم این شب ویران
کم و بیش در جریان هستم
بهتره بهشون توجه نکنید ..
به خود پیچانده صحرا را کلاف کهنه شب ها
عالی
خیلی زیبا
سلام

الان تولد شماست ؟
مبارکا باشه ، با بهترین و قشنگ ترین آرزوها
سلام

خیر
ممنون
. با بهترین درودهایم .
. اولاً کم میآیی و بعد هم با یک گل !!!! چقدر خوب بودی
. چقدر همدل و یار بودی . . چه شده ؟؟ کم لطف شدی ؟
. کاش الهه عشق بیاید و به مردم عشق بیاموزد . که به تنهایی
در حصار این دنیا نمی توان عاشق شد . کاش دست های خسته ات
دلم را نمی لرزاند . کاش می توانستم حق چشمانت . . اشک هایت
و حق دستانت را از این روزگار لعنتی بستانم . کاش می توانستم
برای همیشه شادی و لبخند را به لبانت هدیه کنم تا برویم بخندی
و چه احساسی که در نگاهم خیره شوی با آن خنده گویا . . .
درود بر شما جناب فیضی
زندگی دیگه
گاهی مجال صحبت نیست
دل خستست ..
به یادتون هستم
ایشالا همیشه سلامت باشید