وقتی یه گرگ الفا کلی دشت طی میکنه تا به بلند ترین صخره برسه
و حرفاشو به گوش ماه بخونه ......
وقتی برگشت کنارش بشین ...... بهش بگو دلت براش تنگ شده ....
اخماتو تو هم نکن ....
چون بعد یه مدت به این نتیجه می رسه تنهای تنهاس ...
اون وقت
دوباره راه دشت پیش میگیره و میره پیش ماه و دیگه بر نمی گرده .
پانوشت:
وقتتی کنار روح دیگری می ایستیم قوی هستیم .
وقتی با دیگران هستیم نمی شکنیم .
(کلاریسا پینکولا استس)
حی خاموشک جان کجایی
بیا بابا دلمون برات تنگ شده
کسی که از ره تقوا قدم برون ننهاد
به عزم میکده اکنون ره سفر دارد
دل شکسته حافظ به خاک خواهد برد
چو لاله داغ هوایی که بر جگر دارد
آه ای رفیق
آه ای رفیق
از چه فراموش کرده ای
آه ای رفیق
آن را که نقد هستی خود پاک باخته
آن را که غم خریده و شادی فروخته
آن را که چون شراره به یک لحظه سوخته
اما به حال سوخته یک عمر ساخته
آه ای رفیق
آه ای رفیق
نان گرم سفره ام را با تو قسمت کردم ای دوست
هر چه بود از من گرفتی غیر اه سردم ای دوست
دشمن من بودی ای رفیق رهم
دشمن این قلب پاک و بی گنهم
نام تو فانوس هر مسافر شب
از چه نتابیدی بر شب سیهم
آه ای رفیق
آه ای رفیق
گویا وبلاگتون به روز نمیشه
خیر مقدم جناب
عالی بود مثل گل قالی بود
مغسییی
ممنون
مثل اینکه در گردش مجازی سری به فرانسه هم زدید
خوش به حالتون
سلاااام سلااااام صدتا سلااااام


نویسنده اسم علمی داسته، گونه اش چی بوده، زیر گونه اش چی، خانواده داشته، بی خانواده بوده
کیک هم نخردیم، تولد بید،کیک ندادن بعضی ها
همون خان دایی جان خان دایی جان دیگه خخخ


اسم علمیش cactaceae بوده همین خانواده
زیر گونه هنوز نداره
نیست دوستان یادشون بوده که کیک هم طلب می کنن
اگر اون یکی سیب رو می فرمایید که درسته کیک ندادن
گاهی از زور باید استفاده کرد محبت جواب نمیده
سلام خوبی
قشنگ بود
ولی فکر میکردم الان میام از اردو میگی
سلام مرسی
شما خوبی ؟
ممنون
خوب این واجب تر بود
چشم اونم می نویسم برات
باشه گرگ جان
مرسی ماهی جان