دیالوگ شماره 1
وقتی بهش زنگ زدم و شروع کرد به احوال پرسی
یهو بغض کردم ،صدام لرزید،اشکم سرازیر شد
گفتم انقدر عکس گذاشتید دلم تنگ شد
بغضم فهمید ،زود خداحافظی کردم.
کاش می تونستم بغلش کنم
کاش می تونست بغلم کنه
چقدر دل تنگش شدم
دلتنگ مردی که واقعا مرده
دیالوگ شماره 2
دیشب نزدیک بود عاشقش بشم
از من لجباز تره
تازه کمی داره بزرگ میشه
گاهی با تمام وجود ازش متنفر میشم
گاهی هم عجیب دلتنگ این شوخ بی مزه
ولی حرفش یکم چسبید
شایدم عاشقش شدم ...
پانوشت:
چند روزه استرس بدی افتاده به جونم
انگار همش منتظرم یه چیزیم که نمیدونم چیه
خدا خودت بخیر بگذرون
امین
سلام
لطفا یه صدقه بذار و انشالله که اتفاق بدی نمی افته و همش اتفاقات خوب خوب
میدونی این حس دلشوره رو منم گاهی دارم حالا کمتر یا بیشتر ولی هر موقع یک قاصدک که میبینم منتظر یه اتفاق خوب هستم ، عموما بعدش اتفاقای خوب میفته
انشالله چیزی نیست و همه اش خیره
سلام
باشه،حتما
قاصدکا خیلی خوبن
ایشالا
. درود . . خودا بخیر گذروند !! باابا هیچی نشده !!


. دیالوک

. . خب می خواستی


. . هر کی خربزه می

. اشغ من شده ای
. هم فایده ای نداره
. نشی !!!
. خوره . . این جدیدترین سروده ام تقدیم شما . بیا نزد ما
. صبر کن ای دل که روزی بخت ما گردد بلند
. ورنه در بدبختی از هر سو صدا گردد بلند
. بخت بد بین گر توانایی هم آید در ظهور
. تیغ خونریزش به روی بی نوا گردد بلند
. پنجه پولادی و نیروی مردی لازم است
. تا به میدان خصم بی پروا ز جا گردد بلند
. ره مده در خانه ی خود مردم بیگانه را
. کز دم بیگانگان آوازها گردد بلند
. شب اگر افتد گذار زاهدی در میکده
. هر سحر از می کده بوی ریا گردد بلند
. ناکسان را از ازل پیوند با دون همتی است
. حاش الله تا ابد طبع گدا گردد بلند
. خسرو از بس این بشر وجدان کشی آرد بکار
. ترسم از بیداد وی داد خدا گردد بلند . .
درود ....

واقعا بخیر گذشت
فکر کنم شما احتیاج به کمپوت پیدا کردید .خودم باید شما رو راهی کنم کمی هوا بخورید
امان از دست این صبر ...امان
بسیار زیبا بود
ممنون
کاکتوس تنها گیاهی هست که من خوشم میاد ازش ؛
اسم خوبی انتخاب کردین .. این پست هم عالی بود .
ممنون :