گاهی عجیب نمیدونم چی باید بگم و چی کار کنم
از وقتی خبر شنیدم قاطی کردم و این جور وقتا
نای حرف زدن ندارم ،دوست دارم بمیرم
یا بخوابم تا همه چیز تموم بشه و بگذره
چرا همیشه سنگ برای پای لنگه ...
خدا داره چیکار میکه ...اصلا کجاست ...کجا
دلم خیلی گرفته ...
تازه کوچولو خوب شده بود ...تازه بعد شیمی درمانی
داشت موهاش در میومد ...تازه همه خوشحال بودن
تازه داشت جون می گرفت ...
مورچه کوچولو هم رفت
بنده خدا پدر و مادرش بعد کلی دوا و درمون
صاحب این کوچولو شدن ....
اون روز زنگ زده مورچه خونه ای بیام خونتون
انقدر خوشحال بودم که حالش خوب شده
یهو دیروز ...هنوز تو شوکم ...
خدایا ..........
از این اتفاق واقعا متاسف شدم
یک نفر دیشب مرد



و هنوز ، نان گندم خوب است.
سهراب