خونه ی دل ادمی مثل این راه پله می مونه ....
گاهی وقتا تو مسیر زندگی، غم ها و دردا،
بعضی رفت و آمدها،
یه لکه سیاه ته ته قلبمون ایجاد می کنه ..
انقدرعمیق و دردناک که دست خودمونو می گیریم
و آروم آروم از پله ها پایین می ریم و خودمونو
اون ته ته ، تو اون تاریکی پنهان می کنیم.
یه درد عمیق که اجازه بالا اومدن از پله ها رو
بهمون نمی ده و تو رو تو زندان تاریک خودش
حبس می کنه ...
این جور وقتا گاهی لازمه یه نفر یه دوست، یه راهنما، یه درمانگر، یه روانکاو
یا منجی یا هرنامی که براش انتخاب می کنی، آروم آروم، یکی یکی پله هارو
پایین بیاد واون ته ته تو رو پیدا کنه ودستتو بگیره و همراه خودش بیارتت بالا ...
همیشه گذر از اولین پله، سخت ترین کاره ... سخت ترین کار. مخصوصا وقتی
انقدر ضربه خوردی که خودت دوست نداری از جات تکون بخوری ...
گاهی اون یه نفر یک یا چندتا پله کنارته و بعد می بینه بیشتر از اون نمی تونه
کنارت باشه و تو رو رو همون چندتا پله آغازی تنها می ذاره ...
اون وقت اون وسط که موندی، آسون ترین راه برگشتن به همون تاریکیه،
اما هنوز یه پله پایین تر نرفتی یه درمانگر دیگه میاد و دستاتو می گیره ....
آروم تو گوشت میگه ... میگه با هم درستش می کنیم ...با هم از پسش بر میایم...
هرپله که بالا میای یه مکثی می کنه و بهت لبخند میزنه و همه گریه هاتو به جون می خره....
و تو نمیدونی از شوق برق نگاهشه که دوست داری پله ها رو بالا بری یا برای رسیدن به نور؟!!!!
# کاکتوس
هرجفتش=بسم الله نورِ















یعنی این برقِ نگاهِ پله پله،تاتی تاتی ،همون نور علی نورِ
چه تصویری،
چه عنوانی،
چه جملاتی کنارهم چیدین و
چه پرسش پُرنوری
خانه ی دلت همیشه گرم و
روشن
خودتون و
آدم خوبای زندگی تون همیشه خوش و
خُرم
آدم بدای زندگی تون تهه اقیانوس،پیش کوسه ماهی ها
خدایا همیشه مراقب کاکوتوس جانِ❤دلم باش
نور علی نور ...چه باحال گفتید


ممنون
امین
مرسیییی ماجان خانوم جان