پاییزه و هوا زود تاریک میشه
منم عاشق شب و چراغ و قدم زدن
کلاسم ۶ که تموم شد
اومدم سوار بی ار تی بشم
میدون انقلاب ...
اما ...
اما همون جا وسط خیابون
تو خط بی ارتی خشکم زد
یهو چسبیدم به میله و همین جوری زل زدم به
کتابفروشیا ...
به ادما ....
به چراغا ...
نه می تونستم دل بکنم ...نه حرکت ...
یه غم بزرگی اومد سراغم
اول فکر کردم به خاطر ..... ولی بعد ...
یه حس عجیب و عمیق دیگه بود
خیلی عمیق ...خیلی دردناک
گدشت هفته بعد باز کلاسم تموم شد
باز بی ار تی
و باز خشک زدن
با خودم میگفتم خدایا این چه حسیه ...
یکم وایسادمو نگاه کردم رفت و امدارو
یادت افتادم
یاد اون وقتا که خیابونا رو قدم میزدیم
انقلاب ...ولیعصر ...نواب
شبا ... خیلی وقت بود این حسو نداشتم
اما شب ...چراغا ...ادما
باز تو رو به یادم آوردن بی معرفت جان
اینکه قدم بزنیم و مغازه ها رو نگاه کنیم و
تو هی حرف بزنی و من عشق کنم ...
هنوز یه گوشه از قلبم خیلی درد می کنه
ان شاءاله به اتفاق عزیزان همیشه سلامت باشیدو
بخندین
رویا کیلو چنده؟ما به یادِ شما و
کمربند مبارکتون هستیم
ممنون
همچنین شما
عزیزمی
عزیز دل❤ین.مرسی از همه لطف تون❤
امروز اینجا خیلی سرد بود.خودمو چپوندم تو لحاف .خیره به سقف شدمنمی دونم چه وقت تو رویا بودمکه یهو ترانه ی یادم نیستپلی شدو
رشته رویاهام با یادتون بگسسته شد
یعنی این بگسسته شد عالیییی بودا
خنده بر لبانمان جاری گشت بانو
اینجا هم سرد شده
دشب که رعد و برق و نگاه و چشمک و سیل اشک اسمونو ،نزدیک بود سیل ما را ببرد
امون از دست رویا خانوم
همش به اون فکر می کنی
حالا خوبه گاهی یه یادی از ما می کنی
فدای گوشه گوشه قلب❤تون بشم
ولیعصر رو خیلی دوست دارم
اصن پاییز واسه این خوبه که نصف روز شبِچراغا روشنن
دلم براتون تنگه❤خدایا همیشه مراقب کاکتوس جانم باشخدایا خیلی مرسی که کاکتوس رو آفریدی
خدا نکنه
اونم تو رو خیلی دوست داره
اره ....
دعا کن خودمو پیدا کنم
مرسی از دعآهای قشنگت
سلامت باشی همیشه رفیق