لحظه های اخر حرکت قطار بود
پسری بعد از دوییدن رسید
به قطار و همین جوری که
نفس نفس میزد ، رو به دوستش
که بیرون بود و داشت می دویید
به قطار برسه با خنده گفت:
هی میگم نخور ، گرد میشی
و اینگونه بود که منفجر شدیم
از خنده
زمانی که وقت داشته باشم و شرایط جور باشه
می رم پارک میشینم ...معمولا می رم وسط پارک
که حوضچه داره ، چند روز پیشم رفتم همون جا
نزدیک ظهر بود و خلوت ....
دور حوض نشستم و گاهی عکس می گرفتم
گاهی سکوت می کردم ادما رو می دیدم و
پسرای شیطونی که از مدرسه میومدن و
کلی سر و صدا راه مینداختن....
صندلی که نشسته بودم ،یه جوری بود که
پشتشم صندلی بود .
تو حال و هوای خودم بودم که
چند وقت پیش تو یه کارگاه روانشناسی شرکت کردم
اونجا این بحث مطرح شد که ببینید تو زندگی از کی
بیشتر از همه کینه و نفرت دارید ....
یکم که در موردش فکر کردیم و بحث کردیم
گفتن تو زندگی بیشتر از همه شبیه فردی میشید
که ازش کینه و خشم دارید ....
اولش درکش خیلی سخت بود
یعنی چی ؟؟؟؟؟
خوب زمانی از کسی و کاراش متنفری ،اصلن دلت
نمی خواد مثل اون باشی ...ولی یه اتفاقی میوفته
یه همانند سازی رخ میده ...
بازم درکش سخته
با خودم که خلوت کردم .... دیدم واقعا خیلی جاها
درست مثل همون ادم رفتار کردم ... یعنی باورش برام
خیلی سخت بود ...چطور با این همه تنفر باز مثل اون
رفتار می کنم .... مخصوصا اگر این خشم و کینه از
والدینمون باشه چون نمی تونیم باور کنیم چنین
حسایی بهشون داریم و حتی دیدن خشممون هم سخته
و اکثرا سرکوبش می کنیم ...
باید اروم اروم خشمامونو ببینیم تا بتونیم این چرخه
معیوبو کنترل کنیم .
شاید برای همینه که میگن بخشش بهتره ،چون بازم
به خودمون بر میگیرده .
خوب چند وقته دارم بهش فکر می کنم
ولی نمیدونم شدنیه یا نه
ولی با این حال در خواستمو بهتون میگم
راستش خیلیا دیگه اینجا نمیان
شاید از قدیمیا فقط یه اقا امیر و یه پسر
سربازی تموم موندن و الانم که ماجان
ولی خیلی دوست دارم به رسم قدیم
یه نامه برام بنویسید ...با شناختی که
ازم دارید ...
هرچی که دوست دارید بهم بگید
هر پیشنهاد یا انتقاد یا دلخوری
یا حتی نصیحت ....
البته این یه درخواسته از طرف کاکتوس
و هر کسی دوست داره این کارو انجام بده
و هیچ دلخوری و رنجشی در کار نیست .
همتون برام محترمید
فقط دوست دارم ببینم از نطرتون کاکتوس
چطوریه