کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

مرگ

دیشب ....

دیشب ...

نمیدونم چی بنویسم 

انقدر بدنم بی حس بود و سرد بود 

که فکر کردم مردم 

تمام زندگی گذشتم مرور شد 

حس اینکه روح از بدنم جدا شده 

هنوز نمیدونم خواب بودم یا بیدار 

امروز ...

بدنم سبک شده و سرم سنگین 

به این فکر میکنم  چقدر راحت ممکنه بمیرم 

پس این همه درد و غم برای چیه 

بسته ...زمان کوتاهه کوتاه ....


نظرات 1 + ارسال نظر
Amir پنج‌شنبه 24 اسفند 1396 ساعت 15:08 http://mehrekhaterat.blogsky.com/

حدیثی بود به این مضمون که از امام علی پرسیدن که بین دنیا و زندگی کدوم یکیشو دوست داری؟ گفت زندگی رو . گفتن مگه یکی نیستن؟ گفتش نه ، تو زندگی میتونی لبخند رو به چهره ای بیاری و دنیاای رو تغییر بدی.

خلاصه مرگ که حقه و همه یه روز میریم ولی از زندگیمون باید لذت ببریم چه سختی ها و گردنه های بد و وحشتناک و بوران و کولاکش باشه و چه دشت های سرسبز و زیباش باشه. زندگی قشنگه و زیباست

مرسی
عالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد