پاییزه و هوا زود تاریک میشه
منم عاشق شب و چراغ و قدم زدن
کلاسم ۶ که تموم شد
اومدم سوار بی ار تی بشم
میدون انقلاب ...
اما ...
خونه ی دل ادمی مثل این راه پله می مونه ....
گاهی وقتا تو مسیر زندگی، غم ها و دردا،
بعضی رفت و آمدها،
یه لکه سیاه ته ته قلبمون ایجاد می کنه ..
انقدرعمیق و دردناک که دست خودمونو می گیریم
و آروم آروم از پله ها پایین می ریم و خودمونو
اون ته ته ، تو اون تاریکی پنهان می کنیم.
یه درد عمیق که اجازه بالا اومدن از پله ها رو
بهمون نمی ده و تو رو تو زندان تاریک خودش
حبس می کنه ...
ادامه مطلب ...
خوب خوب خوووووو ب
جونم براتون بگه
دلم چقدر برا اینجا تنگ شده
بسی دلمان برای نوشتن تنگ
و بسی دلمان برای دوستان تنگ
و شاعر هم که می فرماید
دل من تنگ دل تو سنگ و این حرفا ...خخخخ
امروز داشتم دنبال یه شعر و نوشته درباره
کاکتوس می گشتم که یهو یه کتاب به اسم
کاکتوس ها همدیگر را دوست دارند پیدا کردم
حالا برم بخرم ببینم چی نوشته و چی جوریه
این گلدونم واس خواهری بود که گلش خراب شده
بود و اورده بود گذاشته بود حیاط
منم صبح پاشدم و کاکتوس کاشتم براش
و چایی از رضایت نقش بست رو لبام
بله این طوریاست ....