کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

دل نوشته کاکتوس


خوب دلم می خواد دوباره شرو ع کنم به نوشتن

این مدت خیلی اتفاقا برام افتاد....

عجیب و غریب... به بعضیاش که فکر می کنم ، از خجالت آب میشم

و به بعضیاش که فکر می کنم ،خدارو شکر می کنم

زندگی دیگه ....اتفاقات ،آدمایی که میان تو زندگیمون ...

آدمایی که از زندگیمون می رن و باز گاهی دلتنگشون می شیم،

اشک می ریزیم ولی باز نمی تونیم سراغی ازشون بگیریم

که مبادا ترک برداره دیواره زندگیشون و .....

عشق ، نفرت.... شادی و افسردگی

بودن و نبودن وکشف چیزای تازه

خجالت از دوستایی که مدت ها سراغشونو نگرفتی

و روسیاهی از کاکتوسی که به امان خدا رهاش کردی

آخ که چقدر دلم تنگه برای نوشتن ، برای کاکتوس و حس و حالش

برای دوستای بهتر از  آب روانم ....

اونایی که هستن ...اونایی که رفتن

برای شب بیداری و حرف دل گفتن وحرف دل شنفتن

خلاصه که این کاکتوس، عاقل نمیشه که نمیشه

براو این دیوانگی راببخشایید.