در هم و بر هم !!!

حسه عجیبی داشت......انگار دلش گرفته بود

نه، دلش نگرفته بود،ازصبح سرش سنگین بود

آرام بود ......آرام  آرام اما اشکانش سرازیر بود

وقتی دید از آدم ها خبری نیست ...............

دعایش را برداش و رفت جای همیشگی .....

هم ماه بود و هم چشمک ستارگان ...........

هم باد بود و هم صدای برخورد برگان درختان

و هم، صدای در هم و برهمی که از تلویزیون

به گوش می رسید وهم  لباس های روی بند

که دستاویز باد شده بودن و یا کریمی که لانه

ساخته بود از مهر لا به لای درختان ............

هوای دلش عجیب بود .............................

   

هوای دلش عجیب بود و سوگوار....... .....

شروع کرد به دعا و زیر لب زمزمه می کرد :

خدایا دلم برایت تنگ شده ...................

یکاری کن دردام کم بشه ،یکاری کن آروم بگیرم

از اینکه نمی دونست کجای زندگیشه ، سخت

آشفته بود  و حتی باد و کمی خنکی هوا هم ،

آتیش وجودشو آروم نمی کرد ....................

برگ های خشک روی زمین می خرامیدن و

صدای دلخراش اما دلنشینی رو می نواختن

موسیقی کاری از دستش ساخته نبود و ماه،

بود و نبودش هیچ تاثیری نداشت .........

زمان متوقف شده بود ، بوی مرگ جوان ناکام

همسایه بعد سالیانی به گوش می رسید و

هواپیمایی که مسافرانش را به هیچ مقصدی

نمی بردو همچنان وز و وزی که از تلویزیون به

گوش می رسید و صدای برگ ها را در

 هجوم قهقهه هایش نابود می کرد ......

ریشه های درختی که تشنگی را فریاد می زد

و فکری که تشنگی احساسش را به شکم

سیری عقل وعده می داد،وباز تلخی یک احساس

دلگرفتگی و صدای فریاد ترس از دیدن سوسکدرخانه

چه دنیای در همی ............چه آشفته بازاری

چقدر عجیب بود که در این همه آشفتگی به دنبال

آرامش می گشت ..................................

چند لحظه سکوت........خاموشی خانه .......

و حالا تنها ...........................................

صدای باد و برگ ها و خودنمایی ماهو ستاره ها بود

اما انگار آرامش زود پایان می یابد ...........

چند ثانیه بعد...................................

 صدایی که او را به داخل خانه فرا می خواند

و کاش .........................................

وکاش می گذاشتند ............................

تا هر زمان که بخواهد مال خودش باشد .

پانوشت :

یه اصل هست که می گه :

کسی که تیر خورده ، نمی تونه شنا کنه و

از آب بیرون بیاد ..........................

پانوشت 2:

اهنگ قاصدک از مهدی یراحی

پانوشت3:

نقد عمرت ببرد غصه ی دنیا به گزاف

گر شب و روز در این قصه ی مشکل باشی

گرچه راهیست پر از بیم زما تا بر دوست

رفتن اسان بود ار واقف منزل باشی

حافظ

پانوشت 4:

حافظ آب رخ خود بر در هر سفله مریز

حاجت آن به که بر قاضی حاجات ببریم .