کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کوتاه اما شیرین


خوب امروز بعد مدتا با سوگلی رفتیم بیرون یه دوری بزنیم

البته به بهانه ی مشاوره تحصیلی رفتن سوگلی که مشاور نبود

خوب ما هم راه افتادیم در خیابان تا چرخی بزنیم

در پیاده رو که می رفتیم چند عدد پسر کوچک ورزشکار محترم

در حال تردد بودن و در دستان مبارکشان نوشمک بود که از وسط

نصف کرده بودن و در کمال عشق و محبت می خوردن و با همدیگر

گفت و گو می کردن .

آقا ما رو بگی که پشت سرشان گام بر میداشتیم

دلمان همچی بگی و نگی نوشمک طلب کرد .

به سوگلی جانمان گفتیم :

این ها چیست که می خورند

سوگلی جان هم نه گذاشت و نه برداشت گفت:

این ها چیزی نیست کمی اب است که مایع ظرفشویی پرتقالی

بهش اضافه کردن و میدن این بچه مچه  ها می خورن

بدین ترتیب بود که بر سر دلمان نهیبی بسی وحشتناک زدیم

که این نوشمک چیز خوبی نیست

(خوب نمی خواست بخره میگفت نمی خرم این حرفا چیه )

بگذریم ...

قرار بود چیزی نخریم و دست خالی برگردیم خانه

اما نمی دانم چه شد که دست پر و جیب خالی برگشتیم خانه

در راه بازگشت خواهر جان زنگ زدن و دستور فرمودن برای شام

دوغ خریدن کنیم .ما هم که داشتیم از تشنگی هلاک می شدیم

دوغی  خریدیم و جای همیتان خالی در کوچه و قبل  رسیدن به

منزل زدیم بر بدن .

آخ که چه حالی داد .....

و دیگر هیچ ....


پانوشت:

خوش گذشت


نظرات 20 + ارسال نظر
بالابان یکشنبه 25 مرداد 1394 ساعت 21:13

چرا آخه، ما شیرینی در حد نوشمک خواست، اصلا عکس شیرینی خواست، آخه اینقدر وطن در شیرینی دادن موثره

وطن که نگید
دیگه ببینید با این دوسته ما چه کرده
همون از پشت شیشه بستنی فروشی باید بستنیا رو نگاه کنیم

سپیده 21 چهارشنبه 21 مرداد 1394 ساعت 20:22

مهدی اخوان ثالث :

هی فلانی! زندگی شاید همین باشد؟!!

یک فریب ساده و کوچک

آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را

جز برای او و جز با او نمی خواهی.

من گمانم زندگی باید همین باشد. ...

زندگی گاهی یک دلتنگی عظیم
ت کوچه پس کوچه ی خاطره هاست

سپیده 21 چهارشنبه 21 مرداد 1394 ساعت 20:21

گاه یک سنجاقک به تو دل می بندد
و تو هر روز سحر می نشینی لب حوض
تا بیاید از راه
از خم پیچک نیلوفرها
روی موهای سرت بنشیند
یا که از قطره آب کف دستت بخورد
گاه یک سنجاقک ، همه معنی یک زندگی است ..

ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺗﭙﯽ ﻭ ﻣﻦ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺭﻭﯼ ﻭ ﺑﺮﮔﻬﺎﯼ ﺯﺭﺩ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻓﺮﻭ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ
ﺩﺭ ﻣﻦ ﻗﺪﻡ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺭﻭﯾﺪ
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ ﻭ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﺷﻌﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ، ﺷﻌﺮ ﻣﻦ
ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻧﻮﺷﻢ ﺩﺭ ﺁﺏ
ﺩﺭ ﭼﺎﯼ
ﺯﯾﺮ ﺩﻧﺪﺍﻧﻢ ﻃﻌﻢ ﺗﻮ ﭼﻮﻥ ﮔﻨﺪﻡ ، ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺷﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭ
ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﺑﺎ ﻋﻄﺮ ﮐﻮﯾﺮ ، ﻋﻄﺮ ﺗﻦ ﺧﻮﺩ
ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ﻫﺮ ﺩﻡ
ﺩﺭ ﻫﺮ ﻧﻔﺴﻢ
ﻭﻗﺖ ﺳﺤﺮ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻏﺮﻭﺏ ، ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﺧﻮﺩﻡ
ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺷﻌﺮ ﻗﺸﻨﮓ
ﻭ ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺎﺵ
ﻓﻘﻂ ﺑﺎﺵ

ﻧﺴﺮﯾﻦ ﺑﻬﺠﺘﯽ

بالابان چهارشنبه 21 مرداد 1394 ساعت 18:42

ما نیز نوشمک خواست تازه شیرینی دانشگاه مسیر سبز نیز خواست

نوشمک اره
ولی اون شیرینی رو اگه پشت گوشتونو دیدید اون وقت حتما میبینی

خاموش سه‌شنبه 20 مرداد 1394 ساعت 22:58

دلم برات تنگ میشه.

مواظب خودت باش کاکتوس مهربون.

منم دلم برات تنگ میشه عزیزم
باشه
مرسی
شما هم مراقب خودت باش
از اون عکس خوشگلای کدبانویی برام بزا ر

خاموش سه‌شنبه 20 مرداد 1394 ساعت 10:56

مثل اینکه نیستی...

خب باشه... ما اومدیم این طرفا گفتیم یه سلامی عرض کنیم.

خوب و خوش باشی دوست جوووووووونی.

ببخشید این روزا میدونم کم پیدا شدم
شرمنده ....جبران کنیم
شما هم خوب و خوش باشی و سرزنده
راستی به احتمال زیاد تاا جمعه نیستم
اومدم جبران میکنم اسیدی

خاموش سه‌شنبه 20 مرداد 1394 ساعت 10:49

سلاممممممممم

من اومدم صابخونه... نیستی؟؟؟؟

سلام خانوم
خوش اووووومدی

سهیلا یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 21:56 http://rooz-2020.blogsky.com/

سلااااااااااااااام
پست خنک و خوشمزه و گوارایی بود....مچکراتم کاکتوس جونم

سلآااااااااام
چه عجب ما شوما رو دیدیم
خوبید
گوارای وجودتون
خواهشمندم
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﻧﻢ
ﺗﺎ ﺍﺯﺍﺩ ﮐﻨﻢ
ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﯼ
ﻟﺒﺎﻧﺖ ﺭﺍ!

ﺑﺘﻮﻝ

سپیده 21 یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 09:26

یادش بخیر وقتی مدرسه میرفتیم از این یخمکا میگرفتیم
از وسط نصفش مکردیم اول سمت کوچیکه رو میخوردیم که دیر تموم شه. بستنی دو قلوها یادته کاکتوس؟ چقد خوشمزه بودن
با این پستت حسابی رفتم تو گذشته ها.
بچگی چقد عالم خوبی بود
حالا دوغ رسید به خانواده یا دخل همشو درآوردین ؟

یادش بخیر بچه بودیم
بستنی دو قلو هم با حال بود
دوغ نصفه رسید به اهل منزل

پرستش یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 02:06 http://khoda15.blogsky.com/

سلام...اخ نوشمک موخوام ...انشاالله همیشه خوش بگذره بهت

سلام
مرسی
به شما هم همین طور

خاموش یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 01:04

برو لالا کاکتوس جان...

خوش گذشت بهم... مرسی

مواظب خودت باش...

شبت بخیر....

خوشحالم
شما بیشتر مواظب خودت باش
شب شما هم بخیر

خاموش یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 01:02



دومی رو بهش میکن پا هویج و پرتغال... البته با طعم های دیگه هم میشه درست کرد... مثلا آلبالو

خلال بادوم هاش رو هم خودم درست کردم... نشستم بادوم شکستم خلال کردم و چیپسی کردم... هلاک شدم...

فعلا که داری ما رو هلاک می کنی ابجی

خاموش یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 00:58


ای خداااااااااااااااااااا از دست تو یعنی نصفه شبی دارم میمیرم از خنده....


واقعا شرمندم کردی....

چه فایده اونی که باید بدونه نمیدونه...

ای بابا
این حرفا چیه
من راستشو گفتم
طرف هم چشم بسرت نداره حتمی ..ناراحت نشیا ولی بهتره یکم تنها بمونه تا چشاش باز بشه
حیفی به جان خودم
ببین من کم کم دارم میترکم از خواب یهو جواب ندادم بیشتر از پنج دقیقه منتظر نمون

خاموش یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 00:50

واقعا خوب بود؟؟؟ یا اوسه دلخوشیم میگی؟؟؟

برو ...برو عامو
خوب بود معرکه بود
خدا وکیلی خدا وکیلی اگه می شد میکشتمت
اخه واسه یه کاکتوسه شکمو این عکشا رو میزارن
نامرد خانوم
واقعا معرکه بود
میشه قرار بزاریم با هم بریم حرم
تو هم دست پر بیا لطفا

دومی خیلی نامردی بود بادوم زمینی هم داشت
ای خدا منو بکش

خاموش یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 00:48


واااای از دست توووو

من انشالله همون تاریخی گفتم 99 ساله ام تموم میشه میرم تو 100

دومین ادرس اشتباهه
خوب خوبه دیگه الان دقیقا با هم تفاهم داریم
اصلا م ن یک دل نه صد دل عاشق دست پوختت شدم
ادرس دومی رو دوباره بزار

خاموش یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 00:40

خب منم دارم... چی فکر کردی... دل منو میخوای بسوزونی؟؟؟

الان واست یه چیزی میذارم بسووووزی...

خیلی نامردی
یعنی در حد تیم ملی نامردی
اتیش گرفتم
واقعا کار خودته ؟بابا دمت گرم
اصلا من انقدر تو رو دوست دارم
چه خانوم کدبانویی ...گفتین چندسالتونه ؟
فکر نمی کنی ما با هم خیلی تفاهم داریم

خاموش یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 00:38

دختر به این خوبی.. دلت میااااد

خیلی خوبی
کاملا مشخصه
اصلا دیگه دوست ندارم
من میرم بستنی بخورم

خاموش یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 00:34

به به.... تازه آلبالو یخی هم میخورم.... الانم تازه شاتوت یخی دارم... وسط روز میخورم جیگرم حال میاااااااااااد

تا دلت بسوووووووووووووووزه...

به به ترش هم هست.... به به...

یعنی تو امشب به جان خودم هوس کتک کردیا

خاموش یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 00:29

آخ منکه عاشق آلاسکا هستم.... همیشه کوچیک که بودیم درست میکردیمم..

با نوشابه ی فانتاااااااا

تازه درخت آلو داشتیم... آلو زرد درشت...

آلو میچیدیم از درخت میذاشیتم تو جایخی یخ کخ میزد میخوردیم.... واااااااااااااااااااااای عالی میشد...

منم عکس خوشمزه که دست پخت خودمه زیاد دارم بذرم که هلاک میشی بچه جووون

الاسکا رو عشقه
من دوم بودم قبل و بعد مدرسه الاسکا می خریدم
از این چیزا ننویسم
میکشمتا ...دوستان می دونن من شکمو هستم
اینا چیه نصفه شبی اینجا می نویسی می خوای بمیرم
نه عکساشو نو نزار که واقکی به هلاکت می رسم

خاموش یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 00:23

ای شکمووووووووووو

من عاشق یخمکم.... دلم خواست ای خدااا

جدی اینطوری درست میشه؟؟؟

پس فردا صبح میرم از مایع ظرفشویی هامون میریزم تو لوله میذارم تو جا یخی...

دووووووووووغم میخوااااااااااام...

من همه ی اینایی که گفتی میخوام...

چیه خوب اون بچه ها داشتن می خوردن منم دلم خواست
اخ خاموش من عاشق الاسکا هم هستم نمی دونم خوردی یا نه
اونم خیلی باحاله
شاید این جوری درست میشه
تو با طعمه البالوو درست کن
یا لیمو خخخخخ
ای بابا من دیگه هیچی تو وبلاگم نمی نویسم یا هیچ عکسی نمی زارم
چه گیری کردیما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد