کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

شب

خواب چشمانم را فرا گرفته

اما دستم مرا رها نمی کند 

کاغذ را در اغوش کشیده 

و با قلم نرمی، اورا نوازش میکند 

انگار دستم ،

دلش بدجور گرفته است.


پانوشت :

قلم هم نتوانست تاب بیاورد 
هر وقت،وقت از تو گفتن می شود 
جوهرش،قطره قطره ،
بر روی کاغذ چکه می کند .
کاکتوس

نظرات 1 + ارسال نظر
خسرو جمعه 25 فروردین 1396 ساعت 20:57

. درود . خواب چشمانم را . . . . الخ . عالی . بابا شما
. که مرا جا گذاشتین !! خیلی قشنگه .
. خب فرصت تمام شد . . حالا آن شعر تلخ را برایت
. می نویسم . ببین تا چه حد به افکارت نزدیک بوده
. و این خود یک پیش رفت کامل است !!! .
. به زودی خواهم آمد . . با خود شعر .

درود .‌.
شما لطف دارید
منتظرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد