گل

قبلا خیلی گل می خریدم،گل هدیه دادن خیلی دوست دارم

چند روز پیش یهو یادم اومد ،خیلی وقت گل نخریدم

رفتم گل فروشی مورد نظر و گل خریدم

گل فروش شروع کرد به حرف زدن و گفت 

از کاکتوس خوشم نمیاد،روح نداره،حالا منو میگی

هم خندم گرفته بود ،هم خشم نازنین فوران 

می کرد ،عاشق اینم تو گل فروشی وایسم و نگاه کنم

گل فروش چطور با وسواس خاصی گلا رو تزیین می کنه

   بعضی از گل فروشا خیلی حس خاصی دارن

انگار زبون گلا رو میدونن ، بعضیاشون که دیگه

مردم شناس شدن و از روی نوع انتخاب گل 

کل شخصیتتو متوجه میشن ....

یاد یه خاطره افتادم 

خیلی قبل پیش،یه روزی تو حیبم خیلی پول نبود 

داشتم از کنار گل فروشی رد میشدم

چشمم به یه شاخه گل سرخ افتاد 

فوق العاده بود،خیلی زیبا ،با خودم گفتم 

حتما خیلی گرونه ،شای پولم نرسه

بین رفتن تو مغازه و نرفتن مونده بودم 

که بالاخره دل زدم به دریا و رفتم تو 

قیمت گل پرسیدم ،گل فروش گفت 

این گل برای دیروزه ،نمیفروشمش 

می خوام بندازم دور ،اگه می خوای بر دار

منم که شوکه شدم اولش ،گل به این قشنگی

 و مخملی.....

گل گرفتم و کل مسیر بهش فکر می کردم 

انقدر غرق زیباییش بودم که نمی تونستم حرفای 

فروشنده رو باور کنم ،شایدم تو چشمای من قشنگ

 بود،شاید .

پانوشت:

چقدر از خودم دور شدم،دلم تنگ خیلی چیزاست

دلم برای سرهنگ تنگ شده ،عاشق گلاش بود

باورم نمیشه از گلا و درختا دل کنده و رفته

پاییز که داشتم عکس میگرفتم ،با برق خاص چشماش

گفت:برو بهار بیا اینجا ببین چقدر قشنگ میشه 

بعد گوشیشو اورد و عکسا رو بهم نشون داد 

وقتی بود مشخص بود روح تازگی هست ...‌

از وقتی گل خریدم یه حس خاصی دارم

یه شیرینی بامزه