کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

دلتنگی

نمیدونم چرا هر وقت که می خوام شروع کنم به نوشتن اینجا

بغض و خاطره اعصابمو بهم می ریزه

شاید چون یادت میوفتم

یاد روزای اولی که شروع کردم به وبلاگ نویسی و ....

بگذریم

انگار دیگه نمی تونم برات شعر بنویسم ،شایدم برای همین که

نمی نویسم و خیلی چیزای دیگه

خرس مهربون و لاغری خان فکر زیادی برام ممنوع کردن

میگن باید خیلی چیزا تغییر کنه

تو این مدت پوستمو کندن لامصبا

بازم بگذریم

این شعر خیلی وقت پیش ، یه صبح بارونی برات نوشتم

 

 

این بارکه سپیده سر بزند و باران ببارد و من هنوز عاشق تو باشم

چتر را بر می دارم و خیابان ها را به شوق چشمانت قدم می زنم

قول می دهم

به اولین گل سرخی که برسم، سلامی بکنم و راز چشمان تو را بگویم

آنگاه به ودیعه بگیرم زیبایی گلبرگ هایش را برای دلربایی دو چندان موهایت.

با احترام کاکتوس

پانوشت:

کادوی اعیانی ،میشه یه گیر سر ساده

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد شنبه 17 آذر 1397 ساعت 00:07

خرس مهربون و لاغری خان(؟) :))) خیلی هم کار خوبی کردن دستشون دردنکنه شما هم یه ذره حرف گوش کن تر باشید خواهشا:))
کاکتوس خان مهربون! من مطمئنم که اگر خودشون هم میخواستن جواب بدن حتما مینوشتن که این کادوی شما وااقعا با ارزش و اعیونی هم هست
+لوکیشن عکس کردستان که نیست؟

دوستای جدیدن
زندگی اون چیزی نیست که به نظر می رسه
میدونی گاهی غرق سوالای بی جواب میشیم
واسه همین صدسالم بگذره ،باقی می مونه
بگذریم
بله روستای پالنگان کردستانه
خودشون بهش میگن بهشت
یه تیکه فیلم دارم حیف اینجا سخته
وگرنه می ذاشتم
عکساش سرچ کن عالیه۰

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد