کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

یک فنجان شعر


از دست دادن هر انسانی کــه

 دوستش می داشتم آزاردهنده بود

گرچــه اکنون متقاعد شده ام

کــه هیچکس کسی را از دست نمی دهد

زیرا هیچکس مالک کسی نیست

این تجربــه واقعی آزادی است

داشتن مــهمترین چیزهای عالم

بی آنکــه صاحبشان باشی.


اشعار  پائولو کوئیلو


نظرات 2 + ارسال نظر
Baran یکشنبه 31 شهریور 1398 ساعت 21:23 http://haftaflakblue.blogsky.com/

بیاد شما هستیم و
خیلی دوستتون داریم و
آرزومندِ از هرچه بهترینم برای شما و
فسقل جان و
آبجی خانم و
باقی عزیزان تون

ممنون
ماجان خانوم جانم
حال و احوال
ممنونم
همچنین برای شما و عزیزانتون
لبخند عمیق کش دار

Baran پنج‌شنبه 21 شهریور 1398 ساعت 23:31 http://haftaflakblue.blogsky.com/

به بهپائلو کوئیلو رو دوست میداریموالبته شمارا بیشترو
دلمان خیلی دلتنگ تان بودو
لرزانه می نمود
جسارتا؟آن حباب ها؟ی تصویر؟از برای چای خوش رنگ است؟یا عسل

بله بله منم دوسش میدارم
و من هم شما را خیلیییی
دل من هم همین طور
از احوال آینجانب بخواهید
خوب هستم و ملالی نیست جز دلتنگی دوستان
از هیچ کدام بانو
از دست تکه کره ای شیطان هست که ناقافل از لقمه مربا قل خورد و افتاد در استکان چای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد